ياداداشتهای اعتمادالسلطنه، پنجشنبه ۸ شهریور ۱۲۶۲: سید کاتب را خواستم، کتابچهای که شش ورق بود تمام نامربوط با حشو و زواید و مجعولات زیاد نوشته است
امروز بلاجهت اطراق شد. با وجودی که منزل دیروز دو فرسخ بود این اطراق لازم نبود. از قراری که میگویند ظاهرا ملیجک کسالت داشته باشد. با وجود اطراق، شاه سوار شدند. مرا هم اطلاع دادند سوار شوم. لباس پوشیدم. سید کاتب را خواستم تفصیل دیروز را بپرسم. آمد. کتابچهای که شش ورق بود تمام نامربوط با حشو [و] زواید و مجعولات زیاد نوشته است. متغیر شدم. کتابچه را پاره کردم.